
فهرست مطالب
Toggleبرایم داستانی تعریف کن، تبلیغات نفروش!
داستان سرایی یک کلیدواژه تبلیغاتی است. نه آن را نادیده بگیرید و نه کورکورانه سوارآن شوید. داستانها قدرتمند هستند. آنها هر روز روی ما تأثیر میگذارند، تحت تأثیر قرار میدهند و موجب تغییر مسیرها میشوند. آنها اعتقاد و مصرف ما را به تصویر میکشند. از داعش گرفته تا کوکاکولا، همه داستان و توانایی پخش دارند.
این بدان معناست که بازاریابی میتواند شبیه یک بازی فروش باشد: بلند، شلوغ و غیرقابل پیشبینی. مهم نیست که تجزیه و تحلیل، معیارها و دادههای شما چقدر دقیق و روشنکننده باشد. مهم نیست چقدر پول یا زمان دارید. بازی و شهرت همچنان میتواند توسط هر کسی که به اینترنت متصل است برنده شود. در یک لحظه میتوان به میلیون ها نفر رسید.
اما دستیابی و جذب مخاطب هرگز سختتر نبوده است و هیچ فرمول جادویی برای یافتن معتبرترین، مؤثرترین و ویروسیترین انتقال پیام شما وجود ندارد. نوعی اشتراکگذاری که میتواند یک برند را به درک عمومی برساند.
جادو زمانی اتفاق میافتد که یک برند (یا هر تأثیرگذار دیگری) نه تنها به چشم و گوش مخاطبان، بلکه به قلب آنها نیز برسد. بهعنوان بازاریاب، ما باید در دنیای امروز به معنای شنیده شدن، به یاد ماندن – و مهمتر از همه – دوستداشتنی بودن فکر کنیم.
با کاهش بازدهی تبلیغات سنتی، برندها چگونه می توانند داستان های خود را به طور واقعی تری به اشتراک بگذارند؟
اکوسیستم تعامل مصرف کننده با برندها در سالهای اخیر به طور قابل توجهی تکامل یافته است. فرهنگهای اجتماعی مختلف، انفجار محتوای ویدیویی(لینک مقاله تیزر)، خدمات درخواستی در بین دستهها و بدبینی به عنوان پاسخی به دنیای پسامدرن، ارائه تبلیغات پرمعنا را به مخاطبین دشوارتر کرده است. اگر برندها بخواهند با موفقیت به شیوه ای معنادار با مصرف کنندگان ارتباط برقرار کنند، باید به جای تبلیغات، داستان بگویند و محتوا تولید کنند و ارزش ها و هدف خود را به اشتراک بگذارند.

آن موکرجی، مدیر عامل شرکت پرنود ریکارد، اخیراً خاطرنشان کرد: «هدف میتواند سرگرمی باشد. هدف میتواند در مورد زیاده روی باشد. هدف میتواند شورشی بودن باشد. هدف میتواند نجات جهان باشد. اما هدف باید به طور ذاتی در مورد روایت برند باشد.»
علیرغم تغییر چشمانداز، مصرفکنندگان همچنان به سمت برندهایی گرایش پیدا میکنند که هدف آنها با علایق و باورهای آنها همسو است و از هر چیزی که بهعنوان نامعتبر تلقی میشود دوری میکنند. بنابراین اگر تبلیغات سنتی بازدهی کمتری دارد، برندها چگونه میتوانند به هدف خود برسند و طرفدارانی را جذب کنند؟
همانطور که بیشتر برندها شروع به توسعه محتوای تجربی، تعاملی یا جذاب در یک چارچوب انتخاب شده میکنند، چند راه برای نزدیک شدن وجود دارد که به اطمینان از اصالت کمک میکند. برندها میتوانند به تخصص خود تکیه کنند تا موارد مفید و در عین حال غیرقابل دسترس و در دسترس را ایجاد کنند. آنها میتوانند ابتکارات را به شیوه ای جذاب برجسته کنند که هم برای برند و هم برای مشتریان آن مهم است.
ایجاد محتوای تخصصی میتواند به معنای ایجاد فضاهایی باشد که مشتریان بتوانند از دانش خود بهره ببرند. برندها همچنین می توانند اطلاعاتی را از پایگاه دانش منحصر به فرد خود به اشتراک بگذارند، که مصرف کنندگان ممکن است در غیر این صورت به آن دسترسی نداشته باشند.
برجسته کردن ابتکارها، روش عالی دیگری است برای برند هایی که میخواهند محتوایی برای رسیدن به هدف تولید کنند. پاتاگونیا را با ارزش هایش که ریشه در حفظ محیط زیست دارد، در نظر بگیرید. این امکان وجود داشت که این برند از موقعیت قدرتمند خود برای ایجاد سر و صدا برای گروه های نوظهور بازسازی اکوسیستم رودخانه استفاده کند. تلاش برد-برد بود. فیلمی که پاتاگونیا به تولید آن کمک کرد، در زمان اکرانش جوایز تماشاگران را به عنوان جشنواره فیلم SXSW دریافت کرد. این امر آگاهی و حمایت از تلاش برای تغییر نگرش در مورد تأثیر نیروی برق آبی بر اکوسیستم رودخانه را افزایش داد. این به یک تلاش خارجی کمک کرد، ارزش های اصلی برند را تقویت کرد و دامنه هدف آنها را به شیوه ای جذاب و جالب نشان داد.
قوانین تغییر کرده است

بهطور سنتی، تلاشهای بازاریابی بر توانایی کنترل اینکه پیام چیست، چه کسی آن را دریافت میکند، چگونه دریافت میشود و چه زمانی به آن میرسد، تمرکز دارد و با آن اندازهگیری میشود. این اساس تبلیغات سنتی است. زمانی که زمان پخشهای مختلف توسط بالاترین قیمت پیشنهادی خریداری شد و پیامها در یک جهت، از طریق رسانههای چاپی، رادیو، تلویزیون و اینترنت، به شدت جریان داشت، برای چندین دهه کار کرد.
هر کسی که در دهه گذشته زندگی کرده است، دیگر با اینترنت، رسانه های اجتماعی، گوشیهای هوشمند و زندگی های بیش از حد وابسته به دنیای دیجیتال به خوبی آشناست. همانطور که تبلیغات آنلاین و استفاده از تلفن همراه منفجر شد، مصرف کنندگان نیز به همان ابزارهایی دسترسی پیدا کردند که تبلیغ کنندگان برای پخش هر آنچه که میخواهند بگویند نیاز داشتند.
برنده شدن در بازی جدید با واقعی نگه داشتن آن

قوانین تعامل تغییر کرده است و بازاریابان باید وارد بازی جدیدی شوند. کانالها، جهانی دموکراتیک و بیدرنگ هستند (برندها و مصرفکنندگان به طور یکسان در پلتفرمها و با ابزارهای یکسان فعالیت دارند). و قدرت انتخاب مصرف کننده به طور فزاینده ای توسط تحقیق، آموزش، سیستم های ارزشی عمیق و منابع محدود زمان آنها برجسته میشود.
نکته جالب در مورد دنیایی که مصرف کنندگان دیگر درگیر رویکرد ناکافی نیستند این است که بازاریابان مجبور به ایجاد پیامی واقعی هستند. پیامی که عمیق و صادقانه است. داستانی که ما تعریف میکنیم و نحوه ارتباط ما با مخاطبان هرگز مهمتر از این نبوده است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که بهترین داستان برنده است. شما چه داستانی خواهید گفت؟
بدون دیدگاه